وتار

مردم ایران حق انقلاب را به خیابان بازگرداندند

حضور زنان و جوانان در ایران و کردستان ایران با شجاعت بی نظیری که این چند روزه شاهدش بودیم هستیم نشان دهنده تحمیل حق مردم ناراضی برای قیام و انقلاب علیه رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران بود. این قیام توازن قدرت میان مردم آزادیخواە و قدرت سرکوبگر و ارعاب رژیم اسلامی را به نفع مردم تغییر داده است. مردم حمله می کنند و رژیم از آن می ترسد و از خود دفاع می کند. آنچه این توازون را به وجود آورد، هوشیاری این مردم ناراضی از حق انقلابی و قیام در برابر قدرت سرکوبگران است. این آگاهی در یک روند طولانی مبارزه و تظاهرات در طول چند سال گذشته و عمیق تر شدن بحران های سیاسی و اقتصادی این رژیم شکل گرفته است. ایستادگی زنان ایران در برابر حجاب اسلامی و سرکوب آزادی های زنان، آتشی بوده است که نه تنها از حکومت اسلامی، بلکه قوانین و فرهنگ اسلامی و عقب افتاده مردسالارانه و ضد زن را زیر ضرب خود گرفته است. این جنگ که دارای هژمونی فکری، فرهنگی و سیاسی پیش رو و برابری خواهانه ای است اولین گام های عملی انقلاب اجتماعی علیه نظام سیاسی و اجتماعی رژیم اسلامی در ایران است . در ابتدا اقدامات انقلابی توده ها که حق انقلاب را به عنوان یک امر واقعی و دیفاکتو تحمیل کرد، اگرچه ادامه حرکت عملی تودهای انقلابی به ما نشان داد که بدست آوردن حق انقلاب چقدر برای مردم آگاه کننده به توان و ظرفیت اتحاد اجتماعی خود و توانست چقدر رادیکال وارد این مبارزه اجتماعی شود که به عمل اجتماعی و انقلابی علیه کل نظام حاکم تبدیل شده است. همان طور که روزا لوکسمبورگ می گوید: «منطق فرایند تاریخی پیش از منطق انسان ها می آید که در این روند تاریخی شرکت می کنند.»
اما از همان ابتدا پرسش های زیادی در مورد این انقلاب اجتماعی وجود دارد. پرسش تنها در مورد آینده این قیام، انقلاب و الگویی نیست که به جای جمهوری اسلامی تثبیت خواهد شد. بلکه سوال اینجاست که آیا در این روند قیام توده ای علیه جمهوری اسلامی، جدا از زنان و جوانان، بیشتر کارگران، معلمان، کارمندان و مردم فقیر می توانند به میدان بیایند؟ این تغییر متعادل قدرت به سطح توانایی سازمانی و آگاهی طبقاتی این طبقات مظلوم چه تغییری ایجاد خواهد کرد؟ زنان و جوانان و افراد ناراضی چه خواسته ها و مشکلات دیگری را به پیش می برند؟ زمینه های تعمیق این انقلاب اجتماعی چه هستند؟ این اعتراضات چه تاثیری بر احزاب مخالف سنتی در عرصه سیاسی خواهد داشت که خارج از ایران هستند؟ آیا جمهوری اسلامی می تواند این قیام را در این دور شکست دهد یا فعالان این توده می توانند رژیم اسلامی به عقب نشینی وادار کنند و تعدادی از شرایط و اصلاحات را بر آن تحمیل کنند؟ جنبش کارگری و کمونیستی در تاریخ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ چه درسی را گرفته است که در برابر این نیروهای اسلامی و خمینی شکست خورد؟ اینها و سوالات بیشتری هستند که در اقدامات تظاهرکنندگان، رهبر و فعالان تظاهرات داخلی در ایران پاسخ داده خواهد شد و ما می توانیم آنها را بطور عملی بشناسیم، نه تنها از طریق برنامه تکرار شده قبلی یک حزب یا برآورد یک ناظر برای پاسخ به این پرسش های انقلاب در ایران؟
موفقیت این جنگ بین مردم قیام کننده و جمهوری اسلامی می تواند خود را در دستیابی به هر دستاوردی برای زنان و آزادی نشان دهد. اما این تنها آغاز این مبارزه برای تحمیل خواست بیشتر و پیشرفت بیشتر خواهد بود. این قانون انقلاب های اجتماعی است که در هر عقب نشینی قدرت حاکمە، انقلاب رهبران این قدرت را از حمله بزرگتر بی اطلاع تر می کند. همان طور که شاە ایران از انقلاب بهمن به صورتی سرگیجه گرفت که بعد از انقلاب گفت: “نمی دانم مردم چرا انقلاب کردند؟”. حالا بعد از دو هفته قیام خامنه ای هم نمی داند چرا مردم علیه قدرت او قیام کرده اند.
مهم اینجا درک این است که این قیام ژینا چه ارتباط با تمام مبارزات جهانی دارد که مانند بورکان هر بار در گوشه ای از جهان به سمت نظام سرمایه داری غالب کنونی منفجر می شوند؟ قیام ژینا، با همە ابعاد جهانی اش، بیشتر به عنوان یک مبارزه ویژه علیه جمهوری اسلامی ایران، علیە حجاب اجباری و سرکوب آزادی دیده می شود. اگرچه این امر حقیقت و ویژگی های این جنبش را آشکار می کند، اما تمام علل و توانایی های پنهان این قیام در مخالفت با حجاب و آزادی سیاسی تنگ نخواهد شد و در عمق آن همه ریشه های آن ظلم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که ویژگی های اعتراضات جهانی علیه دنیای سرمایه داری امروز را در بر می گیرد.

Add Comment

Click here to post a comment